English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (6033 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
timed U تایم
time U تایم
time out U تایم
times U تایم
against time U تایم گیری
call time U تایم اوت
minute glass U ساعت ریگی دقیقهای
he rows 0 to the minute U او دقیقهای سی پارو میزند
five minute chess U بازی شطرنج 5 دقیقهای
strip alert U اماده باش 5 دقیقهای
chukkar U زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
ground alert U اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
chukker U زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
call time U تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
polo U بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
aggregate demand U تقاضای کل
total demand U تقاضای کل
at the instance of U به تقاضای
at the request of U تقاضای
at the instance of U بر حسب تقاضای
inelastic demand U تقاضای بی کشش
effective demand U تقاضای موثر
factor demand U تقاضای عوامل
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
final demand U تقاضای نهائی
elastic demand U تقاضای با کشش
application for loan U تقاضای وام
demand for payment U تقاضای پرداخت
excess demand U تقاضای بیش از حد
complementary demand U تقاضای تکمیلی
composite demand U تقاضای مرکب
complementary demand U تقاضای مکمل
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
request substitution U تقاضای تعویض
gives U تقاضای رای
re claim U تقاضای مجدد
request to send U تقاضای ارسال
giving U تقاضای رای
application U تقاضای کار
applications U تقاضای کار
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
at my request U مطابق با تقاضای من
national demand U تقاضای ملی
give U تقاضای رای
maximum demand U تقاضای بیشینه
market demand U تقاضای بازار
joint demand U تقاضای مشترک
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
rpo U تقاضای مظنه قیمت
soft market U بازار با تقاضای خوب
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
to request issuance U تقاضای صدور کردن
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
demanded U تقاضای خرید کالا
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
demands U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
tax U تحمیل تقاضای سنگین
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
derived demand U تقاضای مشتق شده
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
rts U Send To Request تقاضای ارسال
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
disoblige U دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
precautionary demand for money U تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com